فرشتـــه کوچکمفرشتـــه کوچکم، تا این لحظه: 11 سال و 2 ماه و 9 روز سن داره

فرشــته کوچکم رونیــــا.

این چنــــــــــــد روز به روایت عکس.

یه روز مادر دختری کلی رفتیم گشت و گزار اول پارک بعد شام بعدم قنادی و برگشتیم خونه       ینی اونجا فقط تاپ و بادکنک همییین. استخر توپم فقط به هوای بادکنکای توش میرفتی.           زمین که میخوردی اعصابت خورد میشد عشقم.     همه بادکنک هارو انداخته بودی بیرون که باهاشون بازی کنی بعد گیر به این یه دونه اون بالا داده بودی.       کلی هم با این مامان ونینیش لوگو بازی کردی.         پیکاسوی مامان       ...
24 آبان 1393

تهران عقب افتاد + فینگیلیه 20 ماهه من.

  شازده خانوم خوشگلم شب قبل رفتن تهران مامان فریبا حسابی مریض شد و تهران رفتنمون یه هفته عقب افتاد تا مامان فریبا حالش بهتر بشه . یکشنبه قبلم بالاخره واکسن mmr رو  با کلی گریه زاری که از در ورودی بهداشت شروع شد زدی و خداروشکر تا الان عوارضی نداشته ولی میدونم که یه هفته تا 10 روز بعد عوارضش معلوم میشه. از اون روز تا بهت میگم کجات اوف شد میگی خامه(خانومه) اوف ( با انگشت میزنی رو دستت).بعد من میگم کلشو میکنم و شما کلی میخندی. کلی کلمه های جدید میگی ولی چندتاشون خیلی بامزن:  دشی( دستشویی) / ای بابا (ای بابا) / مخمخ( تخم مرغ) /  عکس عروسیمونو نشون میدی و میگی  مامان بابا  بابا مامان عسی (عروسی).خایی(خالی...
21 آبان 1393

دوربین خراب و مسافرت تهـــــران !

گل گلیه من از دست این وسایل خراب دو و برمون دیگه حسابی اعصابم بهم ریخته .هر وسیله ای که میگیریم یه سال نشده خراب میشه و تا تعمیرش میکنیم و کلی هم هزینه میکنیم ولی بازم همون آش و همون کاسه. گفتم که دوربین خراب شد و دادیم برای  تعمیر دو سه روزی کار کرد و دوباره بدتر از قبل کلا دکمه شاتش از کار افتاد .نمیدونم چرا با وجود اینکه کلی تحقیق میکنیم و بهترین وسیله دیجیتال رو با کلی هزینه میخریم چرا اینجوری میشه . خلاصه که دوباره دادیمش برای تعمیر. من موندم و بی دوربینی  فردا هم اگه خدا بخواد راهی تهرانیم هم برای دید و بازدید و هم یه سری خرید .دوربین قبلی رو دوباره راه انداختم درسته کیفیتش خوب نیست ولی خوب از بی دوربینی بهتره اونم ...
19 آبان 1393

روزهای محرمی رونیـــــــــا.

کاش بودیم آن زمان کاری کنیم از تو و طفلان تو یاری کنیم کاش ما هم کربلایی می شدیم در رکاب تو فدایی می شدیم السلام علیک یا ابا عبدالله …                            عزیز دلم امسال محرم دومین سالی بود که با وجود نازنین شما نذریمونو میدادیم امسال حسابی وروجک تر بودی و اصلا نمیزاشتی سربندت رو بزارم هی من میزاشتم و هی شما برمیداشتی .شب تاسوعا رفتیم که یکم دسته نگاه کنیم و با کالسکه رفتیم موقع رفت خوب بودیو و اذیت نکردی ولی اونجا تو خیابون حسابی اذیت کردی و همش تو اون هوای سرد کلاهتو برمیداشتی و دیگه آخراهم که از کالسکه تا میزاشتیمت ...
14 آبان 1393

ده روز غیبت اما موجه !!

عشق کوچولوی خوشگلم تقریبا ده روزی برات چیزی ننوشتم که خوب دلیل موجهی داشتم البته براش. تو این ده روز نه لپ تاب داشتیم و  نه دوربین. بالاخره دوربین کارش به تعمیرگاه کشیده شد و درست شد امیدوارم دیگه خراب نشه. تو این ده روز عمه فاطمه بعد مدتها اومد پیشمون و دو سه باری رفتیم بهشهر دیدنش و و چندباری با خاله صبا اینا بیرون رفتیم و با مامان فریبا اینا شام خوردیم بیرون. شما گل دخترمم که حسابی درگیر دندونی فک کنم چون تموم لثه پایینیت ورم کرده و خیلی خیلی عنق و بداخلاقی عشقم. یه سرمای کوچولو هم خوردی تو این هفته که خوشبختانه فقط با آبریزش بینی بود و برطرف شد. اگه خدا بخواد بالاخره طلسم واکسن mmr هم فردا شکسته شه و بریم بزنیم. دیشبم که رفتیم پی...
10 آبان 1393

پایان 20 ماهگی / ورود به 21 ماهگی.

فرشـــــــــته نازنینم  ماهگیت   مبارکـــــــــــــــــ .                     عشق کوچولوی خوشگلم این ماهگردتو بعد مدتها خونه خودمون گرفتیم و مامان فریبا و بابایی هم شام دعوت کردیم. کیک این ماهتم برای اولین بار خامه ای درست کردم و کلی وقتمو گرفت و زحمت داشت ولی می ارزید طلا خانوم. کلی هم برای بادکنک ها اون روز ذوق کردی و تولد تولد مبارک به زبون خودت خوندی و دست زدی.  و اما طلاخانوم دخترک 20 من .تا باشه  یه عالمه  بیست تو زندگیت عزیز دلم.       الهی فدات شم که چشمت ...
1 آبان 1393

عکس از روزای آخر19 ماهگی.

تلکا : بازم شیرپسته:  عشق مامان الهی پشه بمیره که اینطوری بالای چشمتو نیش زده بود که نمیتونستی چشمتو باز کنی تقریبا دو سه روز این شکلی بود چشمت و تازه خوب شده عسلم.همون شب دکتر هم رفتیم که جز یه پماد و یه شربت حساسیت کار دیگه ای نمیشد کرد.     اینجا بیشتر پف چشمت معلومه.       الهی فدات شم به زور داری نی رو از باباحجت میگیری     اینم حال و روز بادکنک های بیچاره تو خونه ما     بازی جدید این روزها:هوش چین که کلی باید باهات سروکله بزنم تا سرجاش بچینی و هنوز مفهوم بازی رو نگرفتی.     فدای این عشوه ات ناز...
1 آبان 1393
1