عشق کوچولوی خوشگلم تقریبا ده روزی برات چیزی ننوشتم که خوب دلیل موجهی داشتم البته براش. تو این ده روز نه لپ تاب داشتیم و نه دوربین. بالاخره دوربین کارش به تعمیرگاه کشیده شد و درست شد امیدوارم دیگه خراب نشه. تو این ده روز عمه فاطمه بعد مدتها اومد پیشمون و دو سه باری رفتیم بهشهر دیدنش و و چندباری با خاله صبا اینا بیرون رفتیم و با مامان فریبا اینا شام خوردیم بیرون. شما گل دخترمم که حسابی درگیر دندونی فک کنم چون تموم لثه پایینیت ورم کرده و خیلی خیلی عنق و بداخلاقی عشقم. یه سرمای کوچولو هم خوردی تو این هفته که خوشبختانه فقط با آبریزش بینی بود و برطرف شد. اگه خدا بخواد بالاخره طلسم واکسن mmr هم فردا شکسته شه و بریم بزنیم. دیشبم که رفتیم پی...